بازیابی مؤلفههای فمینیسم در روایت داستانی
رمان کوتاه «مرگ من»، نوشته لیزا تاتل، اگرچه در آغاز داستانی دلنشین همراه با گره و معمایی ساده و سرراست به نظر میرسد، اما ظرافتها و پیچیدگیهای قابل توجهی دارد که در طول روایت برای خواننده آشکار میشوند.
شرق: رمان کوتاه «مرگ من»، نوشته لیزا تاتل، اگرچه در آغاز داستانی دلنشین همراه با گره و معمایی ساده و سرراست به نظر میرسد، اما ظرافتها و پیچیدگیهای قابل توجهی دارد که در طول روایت برای خواننده آشکار میشوند.
راوی «مرگ من» نویسندهای است که اخیرا با فقدان همسرش روبهرو شده و مرگ او سبب شده که دچار بحران نویسندگی شود. او حالا مدتهاست که توانایی نوشتن را از دست داده و انگار دیگر خلاقیتی برای داستاننویسی ندارد. راوی «مرگ من» که نامش را فاش نمیکند، جایی در سواحل غربی اسکاتلند ساکن است. روزی هنگام بازدید از نگارخانه ملی ادینبرو با پرترهای از هلن رالستون، نقاش و نویسندهای خیالی از اوایل قرن بیستم روبهرو میشود. راوی در دوران جوانی سخت تحت تأثیر آثار رالستون بوده و با دیدن پرترهای از او آن هم در زمانی که دچار بحران نوشتن شده، تصمیم میگیرد زندگینامه او را بنویسد.